2024 | سیاره تنهایی | Lonely Planet

سیاره تنهایی

:: Lonely Planet ::
#img_alt#
چشمت روز بد نبینه! رسیدیم به فیلم "سیاره‌ی تنها" (Lonely Planet). اسمش یه جوریه انگار مستند حیات وحشه، ولی نه بابا، داستان عشقولانه‌س اونم چه عشقی! انگار نه انگار که اسم فیلم یه همچین حس غربت و تنهایی‌ای داره. ببین، قضیه از این قراره که یه نویسنده‌ی خیلی خفن و معروف به اسم کاترین (لورا درنِ خودمون) که انگار تو نوشتن استادِ استاداست، یهو انگار موتورش خاموش می‌شه. عشق و شریک زندگیش هم که یه مجسمه‌سازه (عجب شغل‌هایی!)، می‌گه پاشو گورتو گم کن از خونه‌ی رویایی من، بعد از چهارده سال زندگی مشترک! دلش خونه، قهر می‌کنه می‌ره یه جای دنج تو دل کوه‌های مراکش، یه جورایی خلوت کنه رمان جدیدشو بنویسه. ولی مگه می‌شه آدم از دستِ تقدیر فرار کنه؟ اونجا با یه دختر نویسنده‌ی جوون و تازه به دوران رسیده به اسم لیلی (دایانا سیلورز) و دوست پسرِ مدیر مالیش، اوون (لیام همسورث جذاب!) آشنا می‌شه. لیلی انگار خیلی تو فازِ دیده شدن و خوشگذرونیه، مخصوصاً با نویسنده‌های دیگه لاس زدن! اوون هم بیچاره کلاً تو یه دنیای دیگه‌س، همش سرش تو گوشیه و داره معاملات ملکیِ اون‌ور آب رو ردیف می‌کنه. اصلاً انگار اومده پیک‌نیک! بعد چی می‌شه؟ آبِ اتاق کاترین قطع می‌شه، دنبال آب می‌گرده گم می‌شه، تو همین گیر و دار با اوون برخورد می‌کنه و اوون نجاتش می‌ده. از همونجا کم‌کم جرقه‌ها زده می‌شه. روز بعدش، لیلی و بقیه نویسنده‌ها می‌مونن تو استراحتگاه که با یه خبرنگار حرف بزنن (چه نویسنده‌های جوگیری!)، ولی کاترین و اوون می‌زنن به دل جاده و می‌رن شهر رو بگردن. حالا دیگه این دوتا حسابی با هم گرم می‌گیرن و از سفر و زندگی و این چیزا حرف می‌زنن. تاکسی‌شون هم خراب می‌شه (کلیشه‌ی فیلم‌های رمانتیک!)، ولی یه خانواده‌ی محلی خیلی مهمون‌نواز پیداشون می‌شه و بهشون شام می‌ده و کلی خوش می‌گذرونن. شب که برمی‌گردن، اوون می‌بینه لیلی با بقیه نویسنده‌ها حسابی بساط عرق و حشیش به پا کرده. قاطی می‌کنه و با لیلی دعواش می‌شه. لیلی هم که حسودی‌ش گل می‌کنه چون اوون تمام روز رو با کاترین بوده، قهر می‌کنه. روزهای بعد، کاترین یه اتاق انباری پیدا می‌کنه که توش بنویسه (عجب جای رمانتیکی!)، اوون هم با لیلی می‌ره این‌ور اون‌ور ولی لیلی همش با یه نویسنده‌ی دیگه به اسم رفیق (یونس بوسیف) گرم می‌گیره و اوون رو کلاً نادیده می‌گیره. یه شب هم لیلی تو یه بازی مسخره جلوی همه اوون رو ضایع می‌کنه. بعد از این ضایع شدنِ جانسوز، کاترین به اوون دلداری می‌ده و از موفقیت‌های ورزشیش تو گذشته تعریف می‌کنه (چه ربطی داشت؟!). اوون هم اعتراف می‌کنه کاترین رو گوگل کرده و کلی از موفقیت‌هاش تعریف می‌کنه و این دوتا تا صبح با هم راز و نیاز می‌کنن. وقتی اوون مسموم می‌شه، لیلی می‌ذاره می‌ره چند روز تو صحرا می‌گرده (عجب دوست دختری!). کاترین هم به اوون می‌گه عشق سابقش می‌خواد ولش کنه چون موقع نوشتن رمان خیلی رو مخه. اوون هم بهش دلداری می‌ده و می‌گه اتفاقاً خیلی هم آدم باحال و فهمیده‌ایه. لیلی که از صحرا برمی‌گرده، دیگه رسماً رد می‌ده و هر شب لخت و پتی و های برمی‌گرده خونه. یه شب اوون و لیلی حسابی با هم دعوا می‌کنن. اوون هم که دیگه قاطی کرده، می‌ره سراغ کاترین و بهش پیشنهاد می‌ده با هم باشن. کاترین اولش ناز می‌کنه و می‌گه ما خیلی با هم اختلاف سنی داریم (چه بهونه‌ی نخ‌نما!). اوون هم ناراحت می‌شه. صبحش لیلی می‌خواد با اوون آشتی کنه، ولی رفیق یه عکس براش می‌فرسته که نشون می‌ده این دوتا با هم خوابیدن (عجب!). اوون هم لیلی رو ول می‌کنه و می‌ره سراغ کاترین و ازش می‌خواد با هم بزنن به جاده. حالا دیگه این دوتا عاشق و معشوق شدن و می‌رن سفر و کلی عشق و حال می‌کنن. اوون هم می‌گه دیگه از شغلش استعفا داده چون فهمیده کارش خیلی کثیفه (چه تحول عمیقی!). یه روز که می‌رن لب ساحل، حرف زندگی تو مراکش رو می‌زنن که یهو لپ‌تاپ کاترین که تنها نسخه‌ی رمان جدیدش توش بوده، دزدیده می‌شه (بدشانسی پشت بدشانسی!). کاترین که دو سال زحمتش به باد رفته، خیلی عصبی می‌شه و به اوون می‌گه تو فقط حواسمو پرت کردی و یه راست برمی‌گرده نیویورک. چند ماه بعد، کاترین یه رمان دیگه می‌نویسه و تابستون بعدش کتابش کلی می‌فروشه. یه شب تو یه بار تو شهر، اوون رو می‌بینه. اوون خیلی گرم باهاش سلام و احوالپرسی می‌کنه و می‌خواد با دوستاش بره. کاترین دنبالش می‌ره و اعتراف می‌کنه چند بار خواسته پیداش کنه ولی جرئتش رو نداشته و برای اینکه حواسشو پرت کرده ازش معذرت خواهی می‌کنه. بعد هم می‌گه کتاب جدیدش رو با الهام از اوون نوشته و از نوشتن برای به یاد داشتن اوون استفاده کرده. اوون هم یه ماچ آبدار ازش می‌گیره و فیلم تموم می‌شه. **حالا نظر منِ عشق فیلم:** راستش رو بخوای، فیلم خیلی هم "سیاره‌ی تنها" نیست، بیشتر "سیاره‌ی عاشقا"ست! یه فیلم رمانتیکِ سبک و سرگرم‌کننده با لوکیشن‌های خوشگل مراکش و بازیگرای جذاب. لورا درن که همیشه عالیه، لیام همسورث هم که خب... لیام همسورثه دیگه! داستانش هم یه ذره کلیشه‌ایه ولی خب برای یه شب که بخوای یه فیلم رمانتیکِ دم دستی ببینی بد نیست. امتیاز من بهش از ۱۰، شاید یه ۶.۵ باشه. نه شاهکاره، نه افتضاح، یه فیلم معمولی که زود یادت می‌ره. اگه دنبال یه فیلم عمیق و تکون‌دهنده می‌گردی، این فیلم انتخاب خوبی نیست. ولی اگه دلت یه فیلم رمانتیکِ خوش‌آب‌ورنگ با یه پایان خوش می‌خواد، "سیاره‌ی تنها" بدک نیست. در کل، برای یه بار دیدن و وقت گذروندن، قابل تحمله.

زیرنویس فارسی چسبیده